آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
خدايا خورشید را به من قرض میدهی ؟ از تو كه پنهان نیست سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است... من تو را باز کجا خواهم یافت ؟ جزدراندیشه خویش وبه جزقصه هجران وشکیب چیست افسانه عمر . . . تمام جاده های جهان رابه جستجوی نگاه توآمده ام پیاده این تو و این پینه های پای من حالا بگو در این تراکم تنهایی مهمان بی چراغ نمی خواهی?
|
|||||||||||||||||
![]() |