آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
آقا اجازه مبحث امروز ما خداست توضيح مي دهيد که جاي خداکجاست؟ قرآن نوشته اوهمه جا هست و مادرم اصرارمي کند که کمي قبله سمت راست
![]() خدایا! بگذار به جای این که دعا کنم تا ازخطر ایمن باشم بی مهابا به مصاف آن بروم بگذار به جای این که برای تسکین دردم التماس کنم توانایی غلبه را داشته باشم بگذار به جای این که در جبهه ی نبرد زندگی دنبال متحد بگردم به توانمندی های خود متکی باشم بگذار به جای این که نگران خود باشم دل به صبری ببندم که آِزادی ام رانوید می دهد عطایی کن تا از بزدلی فاصله بگیرم ورحمت تو را نه تنها در موفقیت هایم بلکه در شکستم نیز احساس کنم سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 9:52 :: نويسنده : ی گ ا ن ه
با تو،همه ی رنگهای
این سرزمین مرانوازش می کند
با تو،آهوان این صحرادوستان همبازی من اند با تو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند با تو،زمین گاهواره ای است که مرا درآغوش خود می خواباند
وابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام رامادرم،که درپس این کوه ها همسایه ی ماست دردست خویش دارد
با تو،دریا با من مهربانی می کند با تو،سپیده ی هر صبح برگونه ام بوسه می زند با تو،نسیم هرلحظه گیسوانم راشانه می زند با تو، من با بهار می رویم با تو، من در عطر یاس ها پخش می شوم با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم با تو، من در هرشکوفه می شکفم با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم در هر تندر فریاد شوق می کشم
در حلقوم مرغان عاشق می خوانم
و در غلغل چشمه ها می خندم
در نای جویباران زمزمه می کنم
با تو، من در روح طبیعت پنهانم با تو،من بودن را،زندگی را، شوق را،عشق را،زیبایی را،
مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
با تو،من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین،
درسکوت این آسمان،در تنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم،
درختان برادران من اند
و پرندگان خواهران من اند
و گلها کودکان من اند واندام
هر صخره مردی ازخویشان من است
و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند
و بوی باران، بوی پونه، بوی خاک،
شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک،
همه خوش ترین یادهای من،
شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین رابیگانه میبینم بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند بی تو،کوه ها دیوان سیاه وزشت خفته اند بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام راازدست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند
بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو، من با بهار می میرم بی تو، من در عطر یاس ها می گریم بی تو،من درشیره ی هرنبات رنج هنوزبودن را و جراحت روزهایی
راکه همچنان زنده خواهم ماندلمس می کنم
بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم بی تو من درچنگ طبیعت تنها می خشکم بی تو، من زندگی را،شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی
پاک خداوندی را از یاد می برم
بی تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین،در سکوت این آسمان،
در تنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم،
حاجب درگه نومیدی،
راهب معبد خاموشی،سالک راه فراموشی ها،
باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هرصخره،ابلیسی، دیوی،غولی،
گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرابر سرراه،
باران زمزمه ی گریه در دل من،
بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من،
بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،
شاخه های غبار گرفته باد خزانی خورده،پوک،
همه تلخ ترین یادهای من،
تلخ ترین یادگارهای من اند
شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 10:49 :: نويسنده : ی گ ا ن ه
خودم را دوست دارم ![]() دلم آغوشی برای گریستن میخواهد...
نه زن باشد نه مرد... خدایا...زمین نمی آیی....؟! ![]() بیا ببین که مرگ هم،حریف ما نمیشود من تمامی شعرهایم را برای تو شبی غمگین .. شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد .. مرا چشم انتظار کوچه ها کرد .. ببین با غربتش با من چه ها کرد .. که در قلبم چه آشوبی به پا کرد .. اگرچه تا ته دنیا صدا کرد ... كي ام مانده در حجم زندان خويش درآغازگم كرده پايان خويش دوچشم تماشا چراغي بدست به دنبال سامان انسان خويش كي ام سايه بال سيمرغ عشق كه دوراست از قاف تابان خويش منم جست وجوي به دنبال تو به دنبال تو درپي آن خويش دراين جست وجو گم شده روح من توخواهي مرا يافت درجان خويش دوباره من وعشق رازي شگفت... بهاري شدم در زمستان خويش
میروم دلمُردگی ها را از سر بیرون کنم گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم بر کلام ناهماهنگ جدایـــــــی خط کشم در سرود آفرینــــش نغمه ای موزون کنم توآن آغاز زيبايي /منم اين عشق بي پايان گرفتاراولمشام درده/ سن ايله مرهم اي جانان تويك تصوير زيبايي/منم نقاش اين دوران مني سن ايلدين عاشق/بوعشقي ايلمه پنهان تو رفتي ازديارما/مرا كردي چنين ويران دعا ايله گوزل جانان/مني اولدورمسين هجران پشـت هـرکـوه بلند سبزه زاریست پـراز یادخــدا دگـرغصه چرا آرزودارم خورشیدرهایت نکند غـم صدایت نکند ظلمت شـام سیاهت نکند
میلاد شمس الشموس،خسرواقلیم طوس شاه انیس النفوس برشماوخانواده ی گرامیتان تبریک و تهنیت...
به گوش دل ندا آمد،که ياردلربا آمد
![]() بر روی رضا شمس امامت صلوات بر شافع ما روز قیامت صلوات بفرست بر این روح کرامت صلوات
|
|||||||||||||||||
![]() |