آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
میگن افسوس گذشته رو نخور گذشته رفته
گذشته یه میمونه و حبس شده تو پشت نرده
گاهی اوقات یه گوشه نشستیمونو دورمون خلوت
یاد روزایی می افتیم که خیلی چیزا از دست رفت دیروز میومد خیلی چیزا عوض میشدن خیلی اشکال و خیلی نشونه ها برعکس می شدن اما حیف دستمون از دو چیز کوتاه میشه تو دنیا امروز از دیروز فردا از امروز و کل دنیا بعضی از ما آدما گذشتمون عین نهنگه دنبالمونه و فردامون با دیروز توی جنگه یه جوری مثل بند کفش گره کور میخورن که باید دل کند از بند و کفش و از پاشنه از تو پا جدا کرد اما حسرت بمونه ریشه میشه تو خاک قلبت میمونه میشه یه زخم کهنه و توپاک دردت میشه سد راه این چند ساعت باقی فردا
|
|||||||||||||||||
![]() |