آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
زاشك جاريم اكنون به روي صورت زرد! گمان مبركه ملولم برو خداحافظ! سرودي ازدلم اكنون براي تو افسوس! گرفته حلق وصدايم برو خداحافظ! سرا وخانه ي مرا به مهر پروردي! طلوع مهرونجاتم برو خداحافظ! تمام خاطره هايت به رنگ نيلوفر! تنيده در دل وجانم برو خداحافظ! آنگاه كه غرور كسي را له ميكني آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي راويران ميكني آنگاه كه بنده خدا را ناديده مي انگاري وحتي گوشهايت را مي بندي كه صداي خردشدن غرورش رانشنوي مي خواهم بدانم دستانت را به سوي كدامين آسمان بلندميكني تابراي خوشبختي خوددعاكني
|
|||||||||||||||||
![]() |