آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
آدمك باشي نباشي واسه من فرقي نداره آدمك بخواي نخواهي دل من باره غصه داره آدمك دنيا دو روزه آدمك يادت بمونه اوني كه همش ميمونه نه زمين نه آسمونه نه پري نه كهكشونه اون خداي مهربونه خانه به دوش فنا درشب طوفانيم داغ كدامين گناه خورده به پيشانيم همسفر بادها رفته ام از يادها فاصله اي نيست تالحظه ويرانيم بايدبراي خودهنري دست وپاكنم سخت است جاده همسفري دست وپاكنم اين كفش هاي تنگ به پايم نمي شوند مثل پرنده بال وپري دست وپاكنم شور دلم به شعر فروكش نمي كند بايد گلوي تازه تري دست وپا كنم يك سينه داشتم كه درآتش كباب شد حالا مصمم جگري دست وپاكنم دنيا به درد زندگي من نمي خورد اسرار عشق مختصري دست وپا كنم انگارشب هميشه به جانم مسلط است بايدبگردم وسحري دست وپاكنم بر خيزم ازبراي وضودير ميشود بايدبراي خودم هنري دست وپاكنم ولادت با سعادت امام علي (ع) مولود كعبه وروز پدر راخدمت همه شما دوستان عزيز وشيعيان مولا علي (ع) تبريك عرض مي كنم نازدبه خودش خداكه حيدردارد درياي فضائلي مطهردارد همتاي علي نخواهدآمدوالله صدباراگركعبه ترك بردارد ناگهان يك صبح زيبا آسمان گل كرده بود خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین! حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین! بال های خویش را دست توسل کرده بود دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت هنگام نهادن قدم بر سر خاک دیوار حرم به احترام تو شکافت زان سبب ماه رجب ماه خداست که اندر آن میلاد شاه لافتی ست شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت: ” چون که صد آمد نود هم پیش ماست” شيشه دلم را غبار دلتنگي پوشانده است اما من خيره در چشمان باراني ات خود را در عظمت دستانت گم ميكنم دستانت بوي محبت مي دهند وچشمانت راوي عشقند اي آينه خوبي ها واي اسطوره تلاش! چه برازنده است نام( پدر) برتو كاش بودي... دوست دارم مثل مرغابي ها يي كه باپروازشان آسمان را آرايش مي دهند پروازكنم دوست دارم مثل ماهي هايي كه دريايي آرام وآِّبي را مي شكافند به قعردريابروم دوست دارم مثل كودكي گريان كه دست پرمحبت پدر را در دستهايش مي فشارد ودرآغوشش گم ميشود گريه كنم اي كاش بودي ودر آغوشت گم وناپيداميشدم اي كاش ... چه كسي مي گويدگراني شده است؟ دوره ي ارزانيست!دل ربودن ارزان... دل شكستن ارزان... دوستي ارزان... دشمني ها ارزان... چه شرافت ارزان! آبرو قيمت يك تكه نان! ودروغ از همه چيزارزانتر...! قيمت عشق هاچقدر كم شده است! كمتر از آب روان...! وچه تخميني خورده است قيمت هر انسان!!! هيچ كس تنهائيم را حس نكرد بركه طوفانيم راحس نكرد اوكه سامان غزل هايم از اوست بي سرو سامانيم را حس نكرد |
|||||||||||||||||
![]() |